•
•
•
از آن روز که رفته ای
کارت شارژها را سیگار می خرم
و با خیابان حرف می زنم
همین طوری پیش برود
گوشی را هم باید بفروشم کفش بخرم
•
•
•
•
•
•
سیگار دیگه آرومم نمی کنه
یه مسکن قوی می خوام
بوی تو … آغوش تو … تو …
•
•
•
•
•
•
ته سیگار هایم پوکه های خاطرات است
که شلیک می کنم وسط مغزم
می کشد مرا
اما شاید تو را فراری دهداز ذهنم
همه را خطا زدم
پاکت بعدی خشابی دیگر …